پری دریایی

سلام.من تو وبلاگم هرچی دوست دارم مینویسم.

پری دریایی

سلام.من تو وبلاگم هرچی دوست دارم مینویسم.

سلام.من تو وبلاگم با توجه به حال و حوصلم هر مطلبی دوست داشته باشم می نویسم.
خوشحال میشم نظر بدید.

پیام های کوتاه
  • ۱ خرداد ۹۳ , ۱۰:۵۳
    تمام
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۳ , ۰۹:۲۹
    ...
دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ

حکایت بهلول و آشپز طمع کار


 

۱۵۰۴۰۶_em_blueeyes

یک روز عربی از بازار عبور می کرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد.

هنگام رفتن صاحب دکان گفت : تو از بخار دیگ من استفاده کردی و باید پولش را بدهی.

مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا می گذشت.

از بهلول تقاضای قضاوت کرد بهلول به آشپز گفت : آیا این مرد از غذای تو خورده است؟

آشپز گفت : نه ولی از بوی آن استفاده کرده است.

بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد و به زمین ریخت و گفت : ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.

آشپز با کمال تحیر گفت : این چه طرز پول دادن است؟

بهلول گفت : مطابق عدالت است کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند.

  • فاطمه جلالپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی